هر چه میخواهیم وادارش کنیم بنشیند و به عروسکها نگاه کند و از نمایش لذّت ببرد زیر بار نمیرود. مدام توجّهاش سمت پشت صحنه و گردانندگان عروسکهاست. نهایتاً رضایت داد به اینکه بنشیند و نگاه کند و فقط صحنههای خندهدار را برود با پشت صحنه شریک شود.
در حالیکه میخندد میدود سمت عمه و مادربزرگش، عروسکها را از دستشان میگیرد و خودش را توی بغلشان رها میکند. "ممنون"ی میگوید و برمیگردد سرجایش.
حواشی:
1.کاش همان بچهای باشم که حواسش به همۀ پشت صحنهها و گردانندۀ اصلی همۀ قشنگیها باشد. تماشا کند، لذت ببرد، و وقت شادی و لذت بداند آفرینندۀ اصلی آن لحظات شاد کیست. الحمدلله رب العالمین.
2.عشق ما را پی کاری به جهان آورده ست
ادب آن ست که مشغول تماشا نشویم
درباره این سایت